گالری رویاهای من

هرکه فرهاد شود در ره عشق
همه کس در نظرش شیرین است

تهمت کفر به عاشق نزنید
عاشقی پاکترین آیین است

ناشناس

من به راه خود باید بروم

کس نه تیمار مرا خواهد داشت

در پر از کشمکش این زندگی حادثه بار

گرچه گویند نه

اما

هرکس تنهاست

بقیه در ادامه مطلب...

جاده بهانه است مقصود چشم توست

من راهــی توام ای مقصـد درست

مــن راهــی تـوام با من قدم بزن

همــراه مــن بیــا تا شـهر ما شدن

این مـَـرد را که باز در تلخی ِ غم است

مهــمان به قـند کن، چایـت اگـر دم است

علیرضا آذر

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

بقیه در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

بقیه در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید.

خوب است و عمری خوب می ماند

مردی که روی از عشق می گیرد

دنیا اگر بد بود و بد تا کرد

یک مرد عاشق خوب می میرد

از بس بدی دیدم، به خود گفتم:

باید کمی بد را بلد باشم

من شیر پاک از مادرم خوردم

دنیا مجابم کرد بد باشم

ادامه شعر و دانلود دکلمه در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره نمایید

زندگی یک چمدان است که می آوریش

بار و بندیل سبک می کنی و می بریش

خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم

دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم

به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم

گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم

قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم

چمدان دست تو و ترس به چشمان من است

این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است

ادامه شعر و دانلود در ادامه مطلب...

بقیه در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی عکس آن را ذخیره کنید

آمدی جانم به قربانت ولی

پس چرا زخم زبانم می زنی؟

آمدی تا من به آرامش در این دنیا نباشم

آمدی صد دل ازین دل می بری آرام نباشم...؟

معین کریمی - آمدی جانم - بداهه

خلاصم کن از این دنیای بی تو

خلاصم کن از این، عشق پر درد

خلاصم کن تیر آخرو بزن

تیر خلاصی نگاه توست،

بزن

تو این روزای پر درد

که بی تو شده سر درد

بزن و راحتم کن

دوباره عاشقم کن

در آغوشم بکش

با دستای گرمت نوازش کن

بقیه شعر در ادامه مطلب...

دوباره خزون رفتنت را خواب دیدم

دوباره نقش تصویر تو را بر دل این خانه کشیدم

دوباره صدایت زدم، پاسخی ندیدم...

تا که از خواب پریدم، جز تنهایی خویش هیچ ندیدم

معین کریمی - آذر 97 - بداهه

از میوه ی حوایی تو سیر نخوردیم و شد از یاد ، بگو سیب

در یاد تو مانده است بهشتی شده بر باد ، بگو سیب

من ماندم و این جرم قشنگ ، آدم عاشق

عشق من عجب معرکه ای کرد در آن واد ، بگو سیب

یک بار دگر باید از این ناله هراسید!!

میگریم و آهم بکند عرش ز بنیاد ، بگو سیب

من درد شدم با تو بمانم که تو رفتی…

بیهوده تصور نکن از خاطر من میشوی آزاد ، بگو سیب

لبخند تو را چند صباحی ست ندیدم

یک بار دگر خانه ات آباد بگو سیب…

متین فروزنده

آری..

می شود گاهی در خیال مست شد..

میان دو درخت تابی تکان داد..

ستاره ای را به سقف آسمان چسباند..

خواب دید و زیر باران رقصان شد..

مهتا خلخالی

از همان روزِ نخست

هر که ما را می دید

خودبخود می خندید !

غافل از اینکه اگر طعمه یِ ببری بشویم

می دانیم

که چه باید بکنیم !

م جعفری

گاهی برای کشیدن فریاد

هزاران پیکاسو هم کافی نیست....

درد واژه ای در من

عشق واژه ای در تو

بیا با هم معامله کنیم...

من دردهایم را نقاشی می کنم

و تو در عمق سکوت نقاشی هایم،

عشق را فریاد بِکش...

دلنوشته بداهه - مهر 97 - معین کریمی

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

بقیه تصاویر در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

دل بریدی جانا
دل بریدن حق است؟

بگو حضرت عشق...
بی وفایی حق است؟

این جدایی حق است؟
این تجرد حق است؟

دوری از عشق توو
دوری از عشق منو

این غریبی حق است؟
دل شکستن حق است؟

پ.ن: تجرد = تنهایی و گوشه گیری

معین کریمی - حق است؟ - آبان 97

چشمانت،

قطب نمایی ست

که گمراهان را،

به تو، فرامی خواند.!!

اسفندیار شیخی

حس پنهان ترا من خوب میدانم که چیست

کَندن قلبی یخی بر چوب میدانم که چیست

برتن خشک درخت پیر چاقو میزنی

حس تو چون کار دارکوب است میدانم که چیست

هر تلاشی میکنی در فکر جویای دلی

در دلت غوغا بپاست ، آشوب میدانم که چیست

عاشقی لیلی صفت ، اندر پی مجنون خویش

شیفته و آشفته ای مجذوب میدانم که چیست

گر چه با قلب یخی گر ما بشعرم میدهی

خط خطی های دلت،آرام، میدانم

که چیست

حمید آرامیان - 24 آبان 97

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

رویای کودکی هایمان

هر شب با من است

بدون تو...

معین کریمی

تو دلگرمیِ من هستی، عزیزی نازنین دلدار
تو هم شیرین ترَ از قندی وَ هم زیباترَ از گلزار

دلیلِ ماندَنم هستی، دلیلِ این نوشتن ها 
ببین از عشقِ تو امشب! چه توصیفی کنم اینبار!

مِتانت از تو می بارد، شرف داری، به جان سوگند!
دلم پر می کشد ای جان، برایِ دیدنت بسیار

همیشهِ از تو می گویم، وقارت بس مرا کشته 
گمان! خواننده هم چون من، شود مشتاقِ این دیدار

ادامه شعر در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

من امشب با خیالت

به سفری خوش خواهم رفت

که صبحش بدون لمس تو بیدار می شم

و از تویی که هنوز عاشقتم، متنفرم

معین کریمی - من امشب... بداهه

ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻧﺸﺴﺘﯽ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﺎﻓﻪ ﻭ

ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩﻩ ﮔﻮﻧﻪ ﺕ ﺍﻧﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ

ﯾﮑﯽ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺸﯿﻨﻪ ﻭ ﺳﻬﻢ ﻣﻦ

ﻓﻘﻂ ﻣﯿﺰﻫﺎﯼ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ

ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻬﺖ ﺯﻝ ﺯﺩه

ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﺎ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﻨﻪ

ادامه شعر در ادامه مطلب... 

شمع و پروانه منم
یار پیمانه منم
رسوای زمانه منم
دیوانه منم
رسوای زمانه منم
دیوانه منم

از خود بیگانه منم
مست می خانه منم
رسوای زمانه منم
دیوانه منم
رسوای زمانه منم
دیوانه منم

بقیه متن و دانلود در ادامه مطلب...

گفتند سفر کن

فایده ای نداشت

یادت را چه کنم...؟

گفتند فراموش کن

فایده ای نداشت

عطرت را چه کنم...؟

معین کریمی - آبان 97 - بداهه 

عشق

مانند نواختن پیانو است

ابتدا باید نواختن را

بر اساس قواعد یاد بگیری

سپس قواعد را فراموش کنی

و با قلبت بنوازی...

دکتر حسابی

خیس میشم با تو هر شب زیر بارونی که نیست

دستتو محکم گرفتم توو خیابونی که نیست

باشمو عاشق نباشم کار آسوونی که نیست

عاشقت میشم دوباره عاشق اونی که نیست

من خدایی با تو اینجا از تو می سازم که نیست

ادامه متن و لینک دانلود در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

واژه گانم ته کشیدست

شعری در سر ندارم

خواستم از تو بگویم

قلمی به دفتر زدم

تا که توصیفت کنم

دیدم در وصف تو

واژه ها اثر ندارد...

معین کریمی

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

تو نبودی، من چی کار می‌کردم

با غمی که شونه‌مو می‌لرزوند؟

تو نبودی، کی نجاتم می‌داد؟

کی بهم آرامشو می‌فهموند؟

تو نبودی، لحظه‌های سختو

با کدوم معجزه سر می‌کردم؟

تا کدوم شب پر تنهایی بود

دستای خالی و قلب سردم؟

سیامک عباسی - پناه - بیتا طایی

دانلود آهنگ

تو...

یه نفری

ولی...

همه کسمی

اینجا کسی با من همصدا نشد

بعد تو تمام نت ها بی صداست

اینجا کسی با من همقدم نشد

بعد تو تمام پیاده روها خالیست

آبان 97 - معین کریمی

جهت مشاهده در سایز اصلی عکس آن را ذخیره کنید

درد من یکی دوتا نیست عزیز

حال پرنده ای در قفس دارم

درب قفس باز است اما

من در اندیشه ی خود حبس شدم...

پ.ن:خط آخر برگرفته از شعر استاد علیرضا آذر (قول دادم که در اندیشه ی خود حبس شوم )

آبان 97 - معین کریمی

گل بود و می شکفت بر امواج آب ماه
می بود و مستی آور
مثل شراب ماه
شبهای لاجوردی
بر پرنیان ابر
همراه لای
لای خموش ستاره ها
می شد چراغ رهگذر دشت خواب ماه
روزی پرنده ای
با بال آهنین و نفس های آتشین
برخاست از زمین

بقیه شعر در ادامه مطلب...

جهت نمایش در سایز اصلی آن را ذخیره کنید

من آرزویی غیر احساست ندارم

از بس که رویامو بهت نزدیک کردم

یک بار که دنبال ردت رفته بودم

من به خودم از پشت سر شلیک کردم

روزبه بمانی - شلیک از آلبوم کجا باید برم

دانلود آلبوم

انفرادی شده سلول به سلول تنم

خود من در خود من در خود من

زندانی ست...

حسین جنت مکان

یک تایپوگرافی دیگر از همین متن در ادامه مطلب...

آنلاینِ!؟

خوش به حال صاحبش...

تک اومدیم تک هم میریم

ما رو چه به جفت بودن

شب پرسه های عاشقانه

تو چه میدانی از این دل دیوانه

صدها غم نگفته دارم در این دل

گر نیایی رنگ غم گیرد این دل

تو را آنقدر می خواهم که آرامش دریا را...  

تابستان 96 - معین کریمی