
آخر کار خودش را کرد
همانگونه که گفته بود
مرا از یاد برد آخر ولی من بجز او
تمام هستیم را بردم از یاد
او باران را دیده بود
می دانست رفتن در آن شب بارانی
چه پاییز تلخی را بر دلم می نشاند
آنطور که او رفت بعید می دانم آخرین باران را یادش باشد
ولی من هر روز و هر شب
با این باران پاییزی زندگی می کنم
تابستان ۹۶ - معین کریمی
:: موضوعات مرتبط: تایپوگرافی اشعار معین کریمی
:: برچسبها: بداهه بداهه سرایی دلنوشته شعر شاعر ترانه شاعری ترانه سرا معین کریمی معین کریمی تایپوگرافی عکس تصویر شعرانه موسیقی کتاب دفتر دفترشعر کتاب شعر typography love rainy autum author song songwriter lyrics lyric music mozik
